انبياءقبل از بني اسرائيل
خداوند اراده كرده بود تا انسان را خليفه قرار دهد، ولي وقتي با اعتراض ملائكه مواجه شد،به آنان فرمود : او اسماء را ميداند ؟از اين ملائكه بااين آزمون ، به جهل خويش پي برده و مقام والاي آدم را در يافتندو آدم از همان ابتدا معلم فرشتگان شد.
2.علت اعتراض ملائكه اين نبود كه قبل از آدم انسانهايي بوده اند كه در زمين فساد كرده اند .بلكه طبيعت دو بعدي انسان ، فساد او را براي آنها قابل حدس كرده بود:زيرا او از طرفي داراي جهل و از طرف ديگري داراي اراده است. اين دو با هم،برتري خواهي و خونريزي را در پي خواهند داشت.
3.در پي آشكار شدن حقيقت و عالم بودن آدم ملائكه بر او سجده كردند، ولي ابليس كه از جنيان عابد بود،استكبار ورزيد و مقايسه ماده خلقت خود (آتش )با ماده خلقت آدم (خاك) از فرمان الهي سرپيچي كرد. از اين رو معيار تمام استكبار ها در دنيا از اصالت دادن به ماده است.
4.سجده بر آدم (ع)در حقيقت سجده بر خداوند بود. زيرا به دستور الهي و اطاعت از فرمان او بود.
5. شيطان پس از تمرد ،از آن جايگاه اخراج شد و براي اغوا و وسوسه آدم و فرزندانش ،از خداوند مهلت خواست كه تا زمان معلوم فرصت داده شد.
6.فلسفه آفرينش انسان ،عبادت است و نه معرفت :زيراثواب و عقاب براي عبوديت است نه معرفت
7.داستان حضرت آدم (ع)در قرآن نشان مي دهد زندگي نشر در زمين با توحيد و علم آغاز شد.زندگي بشردر زمين با اكثريت انسانهاي خوب آغاز شدو با اكثريت انسان هاي خوب هم پايان مي پذيرد.
8.ابزارهاي دشمن براي گمراهي بشر عبارتند از:از بهره گيري از خواسته ها و اميال انسان ، بي تجربگي و خلط حق و باطل
9.نخستين اردوگاه باطل بعد از هبوط آدم (ع) به زمين ، منزلگاه قابيل بود كه براي رسيدن به رياست و مقام ،برادرش را كشت.
كتاب دشمن شديد(جريان شناسي انحراف در تاريخ با محوريت يهود) حجت الاسلام والمسلمين استاد مهدي طائب
امام حسین(ع)از تولد تا شهادت
: امام حسین(ع)از تولد تا شهادت در بیانات استاد طاهایی (اعلی الله مقامه)
سوتیتر:
· سوگواری و گریهی هدفدار بر امام حسین ره آوردهای ارزشمندی دارد. اثر وجودی این گریه ارتباط و وصل میان شخص گریه کننده با امام معصوم است. این گریهها اتصال ما را با آن بزرگوار ممکن میسازد به همین جهت حضرت «قَتِيلِ الْعَبْرَةِ» نام گرفته اند.
· من معتقدم که بقاء نظام اسلام و درخشش این دین مقدس و ترقی و پیشرفت مسلمین، تنها مرهون حادثهی شهادت حسین7و آن وقایع غم آور بوده، و امروز نیز آن چه از حسن سیاست و عصیان در برابر ظلم، بین مسلمین مینگریم موجبی جز عزای حسین7ندارد و تا زمانی که چنین سنگری بین آنان وجود دارد، هرگز زیر بار ذلت نرفته و به اسارت هیچ کس تن در نخواهد داد.
· من معتقدم که بقاء نظام اسلام و درخشش این دین مقدس و ترقی و پیشرفت مسلمین، تنها مرهون حادثهی شهادت حسین(ع)و آن وقایع غم آور بوده، و امروز نیز آن چه از حسن سیاست و عصیان در برابر ظلم، بین مسلمین مینگریم موجبی جز عزای حسین(ع)ندارد و تا زمانی که چنین سنگری بین آنان وجود دارد، هرگز زیر بار ذلت نرفته و به اسارت هیچ کس تن در نخواهد داد.
· شیعه دین خود را با زور و شمشیر پیش نبرده بلکه با نیروی تبلیغ و دعوت پیشرفت کرد و اهتمام آنها به برگزاری مراسم سوگواری موجب شده که تقریباً دو ثلث مسلمانان و بلکه جماعاتی از هندیان و مجوس و سایر مذاهب نیز با آنها در عزای حسین7شرکت کنند.
·
روز سوم شعبان دومین گل از گلستان خاندان رسول اکرم(ص)شکفته شد و جهان هستی را با وجود مقدس خود معطر کرد. آن چه می خوانید بخشی از گفتار استاد طاهایی است که با چشمانی اشکبار در ایام عاشورای حسینی در رثای سالار شهیدان حسینبنعلی بیان می فرمودند.
قرآن کریم در سورهی احقاف آیهی 15 به گونهای اشاره به تولد امام حسین(ع)دارد. آنجا که میفرماید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً»؛ «و ما انسان را نسبت به پدر و مادر، به احسان سفارش کردیم. مادر با رنج و زحمت با حمل را کشید و با درد و مشقت وضع حمل کرد».
ولادت امام حسین(ع)در نزد اهل بیت:عظمت و شرافت عجیبی دارد. علامه مجلسی در بحارالانوار میفرماید: وکیل امام حسن عسکری نامهای از ناحیهی مقدسه دریافت کرد که در آن فرموده بودند: همانا مولای ما امام حسین (ع)در روز پنج شنبه سوم شعبان به دنیا آمدند آن روز را روزه بگیر و این دعا را بخوان. (بحار، ص101)
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ»
حضرت مهدی(ع)در ابتدای این دعا خدا را به حق امام حسین(ع) قسم میدهد و مطالبی پیرامون معرفی شخصیت آن بزرگوار بیان مینمایند و میفرمایند: ای خدا از تو درخواست میکنم به حق مولود در این روز که پیش از آن که چهره اش ظاهر شود و متولد گردد، به شهادت او وعده داده شده است. جمله «الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ» اشاره به این دارد که جبرئیل به تمام انبیاء از حضرت آدم تا پیامبر خاتم9خبر شهادت امام حسین(ع)را داده و برای آنها مصیبت خوانده است.
تاریخچهی گریه بر امام حسین(ع)
آدم7موقعی که جبرئیل او را تلقین داد که برای پذیرش توبه بگو: «يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ»
به نام امام حسین7که رسید اشکش جاری شد و دلش شکست فرمود ای برادر جبرئیل چرا در وقت ذکر این اسم قلب من میشکند و اشکم میریزد؟ پس جبرئیل مصیبت امام حسین7را بیان نمود. حضرت آدم(ع)و ملائکه که حاضر بودند، گریستند. (بحار، 245/44)
بنابر نقل روایات انبیایی چون حضرت نوح، ابراهیم خلیل، حضرت موسی، عیسی:و دیگر انبیاء زمانی که از سرزمین کربلا عبور کرده اند توسط جبرئیل از حوادث عاشورا و شهادت حضرت آگاه شده اند. (شوشتری، اشک روان بر امیر کاروان، صص222-217)
این نکته قابل توجه است که نبی اکرم(ص)خبر شهادت امام حسین را به علی(ع)و دختر بزرگوارشان فاطمه3رسانده بودند و آن بزرگواران نیز قبل از ولادت حضرت این مطلب را میدانستند.
عظمت مصیبت به گونه ای است در ادامهی دعا حضرت مهدی (عج الله تعالي فرجه )میفرمایند: «بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمَّا يَطَأْ لَابَتَيْهَا قَتِيلِ الْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ الْأُسْرَةِ»
«کسی که آسمان و هر که در آن هست و زمین و هر که بر روی آن است بر مظلومیتش گریستند در حالی که هنوز قدم به این دنیا نگذاشته بود. او کشتهی گریه و سرور خاندان بود».
این قسمت از دعا اشاره به سوگواری مجموعهی عالم هستی بر حضرت اباعبدالله حسین دارد. سوگواری و گریهی هدفدار بر امام حسین ره آوردهای ارزشمندی دارد. اثر وجودی این گریه ارتباط و وصل میان شخص گریه کننده با امام معصوم است. این گریهها اتصال ما را با آن بزرگوار ممکن میسازد به همین جهت حضرت «قَتِيلِ الْعَبْرَةِ» نام گرفته اند. پیامبر9میفرمایند: «وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ عَلَى الْحُسَيْنِ» (بحار، 304/44)
در فراز بعدی دعا، امام زمان (عج الله تعالي فرجه شريف )میفرمایند: «الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ» آن که با انتقام خون پاکش در رجعت آل محمد9نصرت و ظفر پایدار خواهد یافت.
رجعت یکی از اعتقادات مسلم شیعه است. آیات قرآن هم این مطلب را تأیید میکند. معنای اصطلاحی رجعت، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمنان محض و کافران محض پس از ظهور حضرت مهدی7است تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند.
پاداش دنیوی شهادت امام حسین(ع)
در ادامهی دعا چنین آمده است: «أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ» و در عوض شهادتش امامان و پیشوایان دین از نسل پاک آن حضرت و شفای هر درد در تربت اوست و رستگاری و پیروزی به هنگام رجعتش همراه اوست و جانشینان از خاندان اویند.
سید بن طاووس در لهوف مینویسد: چون حسین(ع)دو ساله شد، پیامبر(ص)به سفر رفت. در بین راه توقف کردند و کلمهی استرجاع «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و چشمان مبارکش غرق در اشک شد. از علت آن پرسیدند. فرمودند: این جبرئیل از سرزمینی به نام کربلا در کنار شط فرات خبرم میدهد که در آن جا فرزندم حسین بن فاطمه7به شهادت میرسد. یکی پرسید: یا رسول الله چه کسی او را میکشد؟ فرمودند: مردی به نام یزید. گویی جای شهادت و مدفنش را میبینم. سپس با غم و اندوه از سفر بازگشته و به منبر رفتند و خطبه خواندند. بعد از خطبه دست راست را بر سر حسن7و دست چپ را بر سر حسین7 نهاده و رو به آسمان فرمودند: خداوندا! همانا محمد9بنده و رسول توست و این دو عترت پاکم، خوبان ذریه و بنیاد خانوادهام میباشند که در امتم به جای میگذارم و جبرئیل خبرم میدهد. این فرزندم مقتول میگردد. خداوندا! شهادت را بر وی مبارک فرما، و او را از سادات شهدا، قرار ده. «فَضَجَّ النَّاسُ فِی المَسجِد بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ»؛ «ضجهی مردم در مسجد با اشک و ناله برخاست». پیامبر9فرمود: «آیا میگریید و یاریش نمی کنید؟» (سید بن طاووس، لهوف، ص83)
کرامت حسین7
اهل بیت:بنیانگذاران جوانمردی و ریشههای کرم و سخاوتمندی هستند در زیارت جامعه خطاب به آن بزرگواران میگوییم: «و اصول الکرم». بیان گوشههایی از انفاق و ایثار و کرم آن بزرگوار میتواند معرف کرامت این خاندان باشد. روایت شده مرد عربی به مدینه آمد و پرسید: کریم ترین مردم کیست؟ گفتند: حسین بن علی7. پس به جستجوی آن حضرت پرداخت تا داخل مسجد شد. آن حضرت را در حال نماز یافت. چند بیت شعر در مدح و سخاوت آن حضرت خواند چون حضرت از نماز فارغ شدند، فرمودند: ای قنبر! آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ عرض کرد بلی چهار هزار دینار. فرمود: حاضر کن که مردی که از ما سزاوارتر است این جاست. سپس امام7به خانه رفته و ردای خود را از تن بیرون کرده و پولها را در آن پیچید و از پشت در با خجالتی که پولها کم است دست خود را بیرون آورده به اعرابی دادند و چند بیت شعر در عذرخواهی از اعرابی خواندند. آن مرد گریهی زیادی نمود. حضرت فرمودند: گویا عطای ما را کم شمردی که گریه میکنی. اعرابی عرض کرد بر این میگریم که دست با این جود و سخا چگونه در میان خاک خواهد شد. (منتهی الآمال، 367/1)
احسان و کرامت اهل بیت شاخصه دارد و آن هم معرفت است برای تبیین این مطلب روایتی را نقل میکنم. اعرابی نزد امام حسین7آمد و گفت: یابن رسول الله! من دینی به عهده دارم و از ادای آن عاجز هستم با خودم گفتم «اَسألَ اَکرَمَ النَّاس، وَ مَا رَأیت اَکرَم مِن اَهل بَیت رَسُولُ الله9»؛ «از کریم ترین افراد سؤال کنم و کسی کریم تر از اهل بیت رسول الله9 سراغ ندارم». حضرت فرمودند: ای برادر عرب! سه مسأله از تو میپرسم اگر یکی را جواب گفتی ثلث آن مال (دین) را به تو عطا میکنم. اگر دو مسأۀه را جواب گفتی دو ثلث مال را به تو عطا میکنم و اگر هر سه را جواب گفتی تمام آن را عطا میکنم. مرد عرب گفت: یابن رسول آیا مثل شمایی از مثل منی سؤال میکند در حالی که شما اهل علم و شرف هستید. حضرت فرمودند: آری شنیده ام از جدم رسول الله9که فرمودند: «وَالْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَه» نیکی به اندازهی شناخت است. آن مرد عرب گفت: سؤال کن از آن چه که میخواهی. اگر جواب دادم (بسیار خوب) و در غیر این صورت از شما یاد میگیرم. امام حسین7 فرمودند: کدام اعمال افضل است؟ اعرابی جواب داد: ایمان به خدا. حضرت فرمودند: چه چیزی باعث نجات از هلاکت است؟ مرد عرب گفت: توکل و اعتماد به خدا. دوباره حضرت فرمودند: زینت آدمی چیست؟
مرد عرب جواب داد: علم همراه با حلم امام فرمودند: اگر به این شرف دست نیافت؟ شخص جواب داد: مالی که با مروت و جوانمردی باشد. حضرت فرمودند: اگر آن را هم نداشت چه؟ جواب داد: فقر همراه با صبر. حضرت فرمودند: اگر آن را هم نداشت. مرد عرب گفت: پس صاعقه ای از آسمان بیاید و او را بسوزاند. چون او سزاوار آن است. حضرت خندیدند و کیسه ای که هزار دینار زر سرخ داشت به او عنایت کردند و انگشتری که نگین او دویست درهم قیمت داشت به او دادند و فرمودند با اینها از ذمه خود را بری کن و این انگشتر را در نفقهی خود صرف کن. (بحار، 197-196/44)
معامله با خدا
معمولاً یک انقلابی که به وجود میآید ارزشهای فرهنگی یک جامعه را عوض میکند. قیام امام حسین(ع)یک انقلاب بود نه یک حرکت سیاسی در برابر طاغوت زمان، زیرا حضرت میخواستند ارزشهای جاهلی حاکم بر جامعه را که بعد از رحلت نبی اکرم9دوباره بازگشته، از بین ببرند و جای آن را به ارزشهای عالی انسانی ببخشند. قیام حضرت برای دین و آشنا کردن مردم با دستورات آن و احیاء سیرهی نبوی بود. چنان چه در جای جای کلمات ایشان به این اهداف اشاره شده است.
«…وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي9أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ…» (بحار، 329/44)
«قیام من فقط برای اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر و ادامهی سیرهی جد و پدرم علی بن ابیطالب7بود… »
علاوه بر احیاء دین جدشان نشان دادن وضع موجود به مردم زمان نه تنها افراد عصر حیات ایشان بلکه تا انتهای دنیا که همه بدانند سکوت و نشستن در مقابل ظالم و حاکمیت ستمگر را پذیرفتن در شأن مسلمانان نیست با توجه به نکات گفته شده به دست میآوریم که علت قیام حسینی تمامش برای خداست. این است معنای معامله با خدا «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (توبه/111)
فقط معامله با خداست که به عمل ارزش میدهد و درجات را بالا میبرد.
قرآن میفرماید: «الَّذينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» (توبه/20)
این رسیدن به اعظم درجات، فوز و رستگاری است که امام حسین(ع)را زنده نگه داشته و این مقامات شامل همهی عاشورائیان میشود.
نمایشگاه عاشورا
در نمایشگاه عاشورا تمام حق و باطل در مقابل هم صف آرایی میکنند. در جبههی حق سه بعد اصلی اسلام (اعتقادات، احکام و اخلاق) بروز و ظهور میکند تا سیاهی چهرهی باطل کاملاً نمایانگر شود.
بینندگان این نمایشگاه تمام اخلاق الهی را به عینه مشاهده میکنند. از جمله آزادگی، ایثار، جوانمردی، وارستگی و رهایی از قید و بندها و تعلقات دنیوی حتی تعلقات غریزی و فطری، توکل و همدردی، بزرگواری اینها همه نمونههایی از جلوههای عاشورائیان است. یکی از صحنههای زیبای این نمایشگاه، امتحان دادن تک تک افراد شرکت کننده میباشد. شب عاشورا در خیمهی امام حسین با وفاترین یاران تجدید پیمان میکنند و گروهی از تاریکی شب استفاده کرده و به قول خود از این مهلکه دور میشوند و سراغ زندگی خود میروند. تمام آن چه که در قرآن کریم به عنوان مواد امتحانی ذکر شده در این نمایشگاه به چشم میخورد. قرآن میفرماید:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ» (بقره/155)
امام حسین7و فرزندان و اصحاب و خاندان ایشان تمام این مواد امتحانی را پذیرفتند و با مال و فرزند و همسر و جان آزمایش شده و از عهدهی همهی آنها به خوبی بر آمدند و به همین جهت در نزد پروردگار ارزش و مقام والا و شایسته دارند. بنابر فرمایش معصوم «نَحنُ سُفَن النِّجاه وَ سَفینَه الحُسَین اسرع»
دیگر از تجلیات عاشورا که به وضوح مشاهده میشود، ایثار آن بزرگواران است. ایثارگر کسی است که رضای حق را بر میل خودش مقدم بدارد. چه کسی میتواند مانند امام حسین7و یارانش چنین درسی به مردم جهان بدهد. این که انسان بتواند رضای خدا را از تمنیات و خواهشهای نفسانی خودش مهم تر بداند؟ کار آسانی نیست، فقط از اولیای خدا بر میآید. در این نمایشگاه جهانی، عاشورا بالاترین رتبهی ایثارگری از آنِ امام حسین(ع)است که جان خودش را در طبق اخلاص گذاشته به زبان حال میگوید: خدایا این سرم، این پیکرم، ای جوانان رشید، این اکبرم… و پس از آن حضرت خاندان و اصحابشان گوی سبقت را از همه ربوده اند.
ارتباطات عاطفی در عاشورا غوغا میکند. بازخوانی این صحنهها در دورانی که عاطفهها و مهربانی و دوستی در بین خانوادهها به طور کلی از بین رفته و زندگی ماشینی شده، در بعد تربیتی حائز اهمیت است.
صحنههای عاشورا از ارتباطات عاطفی بین امام حسین(ع)و فرزندان و اصحاب مملو است. در جریان جون غلام اباذر گفتگوی زیبایی با امام7نقل شده است. حضرت به او میفرمایند: «أنت في إذن مني فإنما تبعتنا طلبا للعافية فلا تبتل بطريقنا»:
«ای جون من بیعت را از تو برداشتم و آزاد گذاشتم زیرا تو به امید عافیت و آسایش تا این جا همراه ما آمدی و در راه ما خود را به ناراحتی و مصیبت مبتلا مگردان. او در جواب حضرت گفت: نه هرگز، من در سلامت و امنیت با شما بودم و از سفرهی شما بهره مند شدم… حال که لحظههای خطر است شما را رها کنم؟ نه هرگز دست از شما بر نمیدارم؛ گرچه رنگ پوست من سیاه است، شما را رها نمیکنم تا خون ما با خون شما به هم آمیزد.
پس از کشته شدن او، امام در کنار جنازه اش فرمود:
«اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ9»
«خدایا رویش را سفید و بدنش را خوش بو و با ابرار و نیکان محشورش بگردان و میان او با محمد و خاندانش آشنایی بیشتر برقرار فرما». (فرهنگ سخنان امام حسین، صص598-597)
در نمایشگاه عاشورا زیباترین غرفهها ، خطبهها و اتمام حجتهای آن حضرت با کوفیان است. امام میخواهند دلهای خفتهی آنها را بیدار کرده و راه هرگونه عذرتراشی را بر آن پیمان شکنان مسدود نماید. روز عاشورا سوار بر اسب در میدان، میان دو سپاه قرار گرفت و در حالی که تکیه به شمشیر داده بود بحث و مناظره با آنان را این گونه آغاز کردند.
«أنشدكم الله هل تعرفونني؟ قالوا نعم، انت ابن رسول الله9و سبطه»
شما را به خدا! آیا مرا میشناسید؟
گفتند: آری تو فرزند پیامبر خدایی که درود بر او باد.
«قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ الزَّهراء بِنْتُ مُحَمَّدٍ المُصطَفی قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ 7 قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ… فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ هَذَا سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ9»
«شما را به خدا، آیا میدانید مادرم فاطمه(س)دختر پیامبر است؟ گفتند: آری. شما را به خدا، آیا میدانید علی بن ابیطالب پدر من است؟ گفتند: آری. سپس در ادامه حضرت فرمودند: شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید این شمشیری که اکنون بر کمر بسته ام شمشیر پیامبر خداست؟…گفتند: آری. آن گاه در انتهای این بخش از سخنان خود فرمودند:
پس چگونه ریختن خونم را جایز میشمارید؟ در حالی که پدرم فردای قیامت آب حوض کوثر را در اختیار دارد و گروهی را از نوشیدن آن محروم خواهد کرد. آن چنان که شتر تشنه را از آب باز دارند و در روز قیامت، پرچم سپاس و تقدیر به دست اوست.
پاسخ دادند ما همهی اینها را میدانیم امّا تو را رها نمی کنیم تا کشته شوی. این جا بود که صدای گریهی زنان و دختران بلند شد. امام حسین(ع)به حضرت عباس دستور داد تا آنها را به سکوت دعوت کند. (فرهنگ سخنان امام حسین7، صص348-344).
گریه بر سیدالشهداء7، گریه بر ارزشها
امام صادق(ع)می فرمایند: «مَنْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنَا أَوْ حَقٍّ لَنَا نَقضاً أَوْ عِرْضٍ انْتُهِكَ لَنَا أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا بَوَّأَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً» (وسایل الشیعه، 506/14، باب66)
توجه داشته باشیم، آن قطره اشکی که صاحبش را بهشتی میکند و جایگاهی برای او آماده میکند در رابطه با چه مسائلی باید باشد. این مجالس و عزاداریهایی که برای اهل بیت عصمت و طهارت:، به خصوص امام حسین(ع)بر پا میشود چه اهدافی را دنبال میکند؟ امام صادق(ع)در روایت فوق بهشتی شدن گریهکنندگان را بیان میفرمایند: گریه برای خونی که از ما ریخته میشود، هتک حرمتی که نسبت به ما بشود، حقی که از ما غصب شود، حقی از یکی از شیعیان ما غصب، یا هتک حرمتی به او بشود.
یعنی عزاداری و گریه باید به خاطر ارزشها و اصالتها باشد که باعث بقاء دین و مکتب اسلام و قرآن و عترت گردد.
در رابطه با گریه بر حضرت سیدالشهداء(ع)مستشرق معروف «ماریین» آلمانی در این زمینه مینویسد:
آن چه را که ما از آثار و مظاهر سیاسی و نهضتهای مذهبی به سبب اقامهی عزای امام حسین7در شیعیان و دوستان آن حضرت مشاهده میکنیم تا به حال در هیچ قومی دیده نشده است. هر کس که با تیزنگری و دقت پیشرفت و ترقی شیعیان و پیروانی را که اقامه عزای حسین(ع)را در صد سال اخیر شعار خود قرار داده اند ملاحظه نماید، اذعان خواهد کرد که آنان به بزرگ ترین پیشرفتها دست یافته اند. چرا که قبل از آن تعداد شیعیان هند انگشت شمار بود در صورتی که امروزه قسمت عظیمی از جمعیت را در آن جا و ممالک دیگر شیعیان تشکیل میدهند.
هنگامی که ما مبلغین خود را با آن مصارف هنگفت و نیروهای عظیم با مبلغین شیعه مقایسه کنیم می بینیم که (برای تحقق اهداف خود) حتی به یک دهم ترقیات و پیشرفتهای این فرقه نیز نایل نگشته اند.
من معتقدم که بقاء نظام اسلام و درخشش این دین مقدس و ترقی و پیشرفت مسلمین، تنها مرهون حادثهی شهادت حسین7و آن وقایع غم آور بوده، و امروز نیز آن چه از حسن سیاست و عصیان در برابر ظلم، بین مسلمین مینگریم موجبی جز عزای حسین7ندارد و تا زمانی که چنین سنگری بین آنان وجود دارد، هرگز زیر بار ذلت نرفته و به اسارت هیچ کس تن در نخواهد داد.
بنابراین سزاوار است که ما در مطالب و نکات و مسائل حیاتی و دقیقی که در مجالس عزای حسین(ع)مطرح میگردد.
دقت نظر به خرج دهیم، خود من دفعات متعددی در این مجالس در شهر اسلامبول همراه با مترجم شرکت کردم و میشنیدم که میگویند.
امام و رهبر ما امام حسین7که پیروی از حضرتش بر همهی ما واجب است، شخصیتی بود که در مقابل ظلم و ستم قیام کرد و در برابر یزید ایستاد و در راه حفظ شرف و حیثیت جان و مال و فرزندان و هستی خود را فدا نمود.
سپس میدیدم که آنان به طور علنی این تعالیم را به یکدیگر درس داده و میگفتند.
اگر شما واقعاً پیرو حسین(ع)بوده و ایدهی شما عزت و شرف و سربلندی و استقلال است، پس نباید در برابر امثال یزیدها سر طاعت فرود آورید و تن به ذلت دهید بلکه باید شهادت و مرگ با افتخار را بر زندگانی مذلت بار برگزینید.
تا نامتان در تاریخ جاودانه گردد و بر قلههای رستگاری و سعادت فائق آئید.
و روشن است ملتی که چنین آرمانهایی در فرهنگ خود دارد و تعالیمی این گونه را از گهواره تا گور میآموزند، در چه درجه از افتخار و علو و سعادت قرار دارند.
آری چنین ملّتی باید هم از بلندترین مراتب شرف و سعادت برخوردار باشد و طبعاً تک تک آنان پاسدار عزت و شرف و حیثیت خود خواهند بود و این است امروزه آن تمدن حقیقی… . (حسین فحام، احسن الجزاء، 176/1)
دکتر رینو (جوزف) مستشرق معروف فرانسوی نیز در کتاب خود به نام «الاسلام و المسلمون» که به عربی ترجمه شده، شرح مبسوط و عمیقی پیرامون فلسفهی عزاداری سیدالشهداء(ع)و روضه خوانی و هیأتهای عزا نداشته و به فوائد این مراسم از جنبهی سیاست و اخلاق و تربیت و کمالیات و مرکزیتی که ایران در جامعهی شیعه دارد اشاره کرده و پیشرفت و بقاء مذهب شیعه را، خصوص در بعضی نقاط مثل هند، مربوط به سوگواری حضرت سیدالشهداء دانسته، و اظهار نظر کرده که با حفظ این مراسم، جمیعت و شوکت و ترقی شیعه در آینده بیشتر خواهد شد.
این شرق شناس ضمن اشاره به اوقاف و وجوه بسیاری که شیعه در راه برگزاری عزاداری حسینی صرف مینماید، میگوید مذاهب دیگر به قدر شیعه در راه تبلیغ و دعوت به دین بذل مال نمی کنند و مصارفی که شیعه دارد شاید صد برابر مصارفی باشد که سایر فرق اسلام در این راه مینمایند و اگر یک نفر شیعه در دورترین نقاط هم باشد یک نفری این مراسم را، از تشکیل مجلس روضه و انفاق به فقرا و اطعام و غیره اجرا میکنند و در حقیقت به دعوت و تبلیغ میپردازند.
منبر و وعظ و خطابه و سخنرانی خطباء و وعاظ و گویندگان توانا، در تربیت و پرورش اخلاق عوام و آشنا کردن آنان به علوم و معارف، موقعیتی خاص دارد. تمام مسائل در منابر مطرح و مورد بحث میشود، به نوعی که عوام شیعه از سایر فرق به عقاید و مذهب خود آشناترند و اگر در اقطار عالم نظر کنیم در هیچ جامعه ای مانند شیعه، زمینهی ترقی علمی و صناعی و اقتصادی فراهم نیست.
شیعه دین خود را با زور و شمشیر پیش نبرده بلکه با نیروی تبلیغ و دعوت پیشرفت کرد و اهتمام آنها به برگزاری مراسم سوگواری موجب شده که تقریباً دو ثلث مسلمانان و بلکه جماعاتی از هندیان و مجوس و سایر مذاهب نیز با آنها در عزای حسین7شرکت کنند.
روی این اسباب ممکن است بگوییم جمعیت شیعه در آینده از سایر فرق بیشتر شود شیعه به وسیلهی این مجالس و مراسم که دیگران هم در آن شرکت میجویند، توانسته است در ملل و اهل مذاهب دیگر نفوذ کند و اصول مذهب خود را به دیگران تبلیغ کند و این همان اثری است که سیاستمداران غربی برای پیشرفت دین مسیح با صرف پولهای بسیار آرزو میکنند این شرق شناس راجع به هیئتها و پرچمها و علامات عزا و فوائد آن شرحی مینگارد و تأثیر این شعائر را در اتحاد و زیادتی شوکت و استقلال متذکر شده و میگوید از امور طبیعی و فطری که مؤید شیعه است که هر کس به طبع و فطرت خود، طرفدار مظلوم است و مایل است مظلوم را یاری کند.
این نویسندگان و مؤلفان اروپایی هستند که در کتابهایشان تفصیل شهادت حسین(ع)و اصحابش و ستمگری و بی رحمی کشندگان آنها را تصدیق و نام کشندگان حسین را نمی برند مگر با نفرت هیچ چیز نمی تواند در جلو این امور فطری و ادراک وجدانی بشر بایستد و مانع از پیشرفت مذهب شیعه شود. (صافی گلپایگانی، پرتوی از عظمت حسین(ع)، ص636).
دیگر آن خندهی زیبا به لب مولا نیست / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
چکیده مقاله تربیت جنسی از دیدگاه قرآن و روایات
چکیده :
از نگاه علم و دین، کودک جز در حالت های غیر طبیعی و استثنایی، فعالیت و رفتار جنسی بالفعل ندارد. با این حال، اسلام برای پیشگیری از پیدایش رفتار نابهنگام جنسی در کودکان و نیز درمان این رفتار در آنان، پیش بینی هایی کرده است. تمهیدات اسلام برای تعدیل غریزه جنسی و رفتار درست جنسی، به هیچ روی با دیگر جنبه های رشد در کودک ناسازگار نیست و حتی عامل تسهیل رشد کودک نیز می باشد.
بسیار تأسف بار است که پدران و مادران و مربیان مسلمان، مقوله بسیار با اهمیت تربیت جنسی را فرو نهند، حال آنکه اسلام، تربیت جنسی را برای ساماندهی رشد رفتار جنسی در کودکان، لازم شمرده است. البته از نظر اسلام تربیت جنسی، باید به وسیله والدین به کودکان آموزش داده شود و پدران و مادران نیز خود اصول و قواعد رفتار درست جنسی را بشناسند و رعایت کنند.
مربیان مسلمان باید به ضرورت و اهمیت ماهیت رفتار جنسی، بمثابه جزیی اساسی از برنامه عمومی تربیت اسلامی پی ببرند. تربیت پژوهان مسلمان هم باید بکوشند تا هنجارها و اصول رفتار جنسی از دیدگاه اسلام را تبیین نمایند.
واژگان کلیدی:
- تربیت : به معنی پروراندن ، پروردن و آموختن ، روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر به طوری که این روش ، ملکه ذهن او شود.
- جنس : صنف ، دسته ، کالا ، در منطق هر آنچه که انواع زیادی دارد مانند حیوان ، که شامل انسان و دیگر جانوران می شود.
- عوامل : جمع عامل ، عامله ، گاوهای کاری و شتر بازی و در اصطلاح نحو کلماتی که سبب وجود اجرای معین در ملکه ی دیگر شدند[1].
عامل کسی است که با دست کار کند. کسی که متصدی کارهای دیگر شود. ضابط ، مأمور دولت دیوانی ، والی حاکم ، عمال[2].
- درمان : چاره ، درمان ، دوا ، شفا ، علاج ، مدارا ،معالجه
- هنجار : رفتار ، روال ، سبک ، شیوه ،سیاق ، ضابطه ، قاعده ، قانون ، معیار ، راه ، طریق
- راهکار : ملکه ای ترکیبی است از راه + کار و این واژه به مفهوم راه حل ، پساخ ، جواب ، شیوه نامه و روش حل مسائل است .
پژوهشگر : ثریا رستمی
سال تحصیلی 97-96
علائم ظهور امام زمان(عج)
علائم ظهور امام زمان(عج)
ظهور حضرت حجت(عج) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند.
صحبت كردن از حضرت مهدي(ع) و نشانه هاي ظهور ايشان در واقع صحبت كردن از حوادثي است كه بناست در آينده اتفاق بيفتد و لذا بجاست كه از خود بپرسيم: اگر در مورد احاديث نقل شده در اين زمينه بررسي اسناد صورت گرفت و مطمئن شديم كه آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آيا مي توان مطمئن بود كه حتماً همة آن حوادث آن گونه كه در روايات شريف ما آمده اند وقوع يابند؟ پاسخ به اين پرسش در كتب عقيدتي و فلسفي تحت عنوان «بداء» داده مي شود كه طي اين بخش از مطالب به آن مي پردازيم.
«بداء» در لغت به معناي ظهور و روشن شدن پس از مخفي بودن چيزي است و اصطلاحاً به روشن شدن چيزي پس از مخفي بودن از مردم اطلاق مي شود؛ بدين معنا كه خداوند متعال بنا بر مصلحتي، مسئله اي را از زبان پيامبر يا ولي اي از اولياي خويش به گونه اي تبيين مي كند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غير آن را به مردم نشان مي دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو يا اثبات مي كند در حالي كه ام الكتاب نزد اوست و خود مي داند عاقبت هر چيزي چيست.1
و در آيه اي ديگر: و بدالهم سيّئات ما كسبوا.2
بدي هايي را خود كسب كرده بودند و براي آنها مخفي بود برايشان نمايان شد.
يا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآيات.3
پس از آنكه نشانه ها را ديدند حقيقت امر بر آنها روشن شد.
اين ظهور پس از خفا، تنها براي انسان رخ مي دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمي كند وگرنه لازمه اش اين است كه خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد كه اين امر محالي است. خداوند، چنانكه قرآن كريم مي فرمايد به همه چيز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چيز در همة زمان ها و مكان ها چه حاضر باشند و چه غايب، چه موجود باشند و چه فاني و چه در آينده به وجود بيايند، علم حضوري دارد. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
هيچ چيزي در آسمان و زمين از نظر خداوند متعال مخفي نمي شود.5
از همين روست كه مسئلة بداء و ظاهر كردن آن امر مخفي به خداوند نسبت داده مي شود:
و بدالهم من الله مالم يكونوا يحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمي كردند، براي آنها ظاهر كرد.
براساس آية:خداوند چيزي را كه از آنِ مردمي است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از ديگر آيات و روايات مي توان چنين برداشت كرد كه برخي اعمال حسنه نظير: صدقه، احسان به ديگران، صلة رحم، نيكي به پدر و مادر، استغفار و توبه، شكر نعمت و اداي حقّ آن و… سرنوشت شخص را تغيير داده و رزق و عمر و بركت زندگي اش را افزايش مي دهد، همان طور كه اعمال بد و ناشايست اثر عكس آن را بر زندگي شخص مي گذارد.
پيش از شرح اين عبارت كه بداء در حقيقت ظاهر شدن چيزي است كه از ناحية خداوند متعال براي مردم مخفي و براي خودش مشخص بود، لازم است يادآور شويم كه خداوند متعال بنا بر آيات قرآن دو لوح دارد:
الف) لوح محفوظ
لوحي كه آنچه در آن نوشته مي شود؛ پاك نشده و مقدّرات آن تغيير نمي يابند؛ چون مطابق با علم الهي است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجيدٌ في لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلكه آن قرآن مجيدي است كه در لوح محفوظ ثبت گرديده است.
ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرايط و سنني از سنت هاي الهي، سرنوشت شخص يا جرياني به شكلي خاص مي شود، با از بين رفتن آن سنت ها يا مطرح شدن سنت هاي جديد سرنوشت آن شخص يا آن جريان تحت الشعاع سنت هاي جديد قرار مي گيرد. به عنوان مثال بناست كه شخص در سن 20 سالگي فوت كند امّا به واسطة صلة رحم يا صدقه اي كه مي دهد، 30 سال به عمرش اضافه مي شود و تا 50 سالگي زنده مي ماند يا به عكس، آن شخص بناست 50 سال عمر كند به واسطة گناه كبيره اي خاص، 30 سال از عمرش كاسته مي شود در همان 20 سالگي مي ميرد. كه البته خداوند متعال از اوّل مي دانست كه بناست اوّلي 50 سال و دومي 20 سال عمر كند ولي براي روشن شدن اين سنت هاي الهي مطلب به اين شكل از زبان پيامبران يا اولياي الهي(ع) بيان مي شود.
در قرآن كريم هم آمده است:
يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده امّ الكتاب.9
يا اين آيه:
آنگاه مدتي را [براي شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمي نزد اوست.10
با توجه به اين دو لوح و مطالبي كه تا به حال به آنها پرداختيم، اين پرسش به ذهن مي رسد كه:
آيا ظهور حضرت مهدي(ع) و نشانه هايي كه براي آن بيان شده است، در لوح محفوظ اند يا محو و اثبات. به عبارت ديگر آيا ممكن است اصلاً مسئله اي به نام ظهور ايشان تا آخر عمر بشريت و هستي اتفاق نيفتد يا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد يا همة نشانه ها بايد رخ دهند؟
در پاسخ به اين پرسش بايد نشانه هاي ظهور را به دو دسته تقسيم كنيم:
1. امور و علايم مشروط
2. امور و علايم حتمي.
آنگونه كه امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتميه11 و امام صادق(ع) به حتمي12 و غير حتمي تقسيم كرده اند.
مسئله بداء هم در چهار زمينه با موضوع ظهور حضرت مهدي(ع) ارتباط مي يابد:
1. نشانه هاي مشروط و غير حتمي ظهور
جز نشانه هايي كه صراحتاً در احاديث به حتمي بودن آنها اشاره شده است، بقية نشانه هاي ظهور همگي از امور موقوفه به شمار مي روند، چنانكه بزرگاني مانند شيخ مفيد، شيخ صدوق و شيخ طوسي بدان تصريح كرده اند. بدين معنا كه به جز نشانه هاي حتمي ظهور بقية آنها بنا بر مشيت و ارادة الهي ممكن است دچار تغيير و تبديل، تقدّم يا تأخّر شوند. به عبارت ديگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب مي آيند و ممكن است با تغيير و تبديل در شرايط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة ديگري پديد آيند يا اصلاً رخ ندهند. البته بسياري از رويدادهايي كه در احاديث ما به آنها اشاره شده است تا كنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خويش نشده اند.
مثلاً اگر در حديث به نزول بلايي (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممكن است در نزول آن تأخير رخ دهد يا اصلاً چنين بلايي به جهت عظمت عمل صالح ايشان نازل نشود يا اينكه با برخي اعمال صالح يا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجيل يا تأخير كنند.
شايد بتوان علت بيان چنين اخباري را اين دانست كه اگر مسئله به اين شكل تبيين نمي شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمي شدند و بدان مبتلا مي گشتند امّا پس از صدور حديث از ناحية معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پديد آمدن چنان حادثة ناگواري ممانعت به عمل آورند يا سبب حدوث اتفاقي خوشايند شوند. البته فراموش نكنيم كه عكس اين مطلب هم كاملاً صادق است به اين معنا كه شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام مي كنند كه شما با وجود آنكه مي توانستيد، آن بلا را از خويش دفع نكرديد يا فلان خير را به سوي خويش جلب ننموديد و از همين روست كه روايت شده است:
خداوند متعال، به چيزي مثل بداء عبادت نشده است.13
2. علايم ظهور و امور حتمي
پنج مورد از نشانه هاي ظهور در بسياري از روايات كه از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه هاي حتمي ظهور برشمرده شده اند:
خروج سيّد خراساني و يماني، نداي آسماني مبني بر حقّانيت حضرت مهدي(ع)، شهادت نفس زكيّه و فرو رفتن سپاهيان سفياني در منطقة بيداء (بيابان بين مدينه و مكّه).14
اين نشانه هاي پنج گانه را احاديث از علايم حتمي شمرده و هيچ گونه احتمال بدايي در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمي بودن آنها مي شد. اين نشانه ها شديداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگي مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگواراني چون مرحوم آيت الله خويي در پاسخ به نويسندة كتاب سفياني و علامات ظهور15، علّامه سيّد جعفر مرتضي عاملي، در كتاب خويش و شيخ طوسي، در غيبت خويش16 نسبت به اين موضوع تصريح و اذعان كرده اند كه:
هر چند بنابر تغيير مصلحت ها با تغيير شروط اخباري كه به حوادث آينده مي پردازند، ممكن است دچار تغيير و تبديل شوند؛ جز آنكه روايت تصريح كرده باشد كه وقوع آن جريان حتمي است كه (با توجه به اعتماد ما به معصومين(ع)) ما هم يقين به حدوث آنها در آينده پيدا مي كنيم و قاطعانه مي گوييم در آينده چنين خواهد شد.17
اشكال اساسي كه به اين نظر گرفته مي شود؛ متكي به حديثي است كه نعماني در كتاب خويش آورده است كه: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري گفته است: نزد امام جواد(ع) بوديم و صحبت از حتمي بودن آمدن سفياني شد، از آن حضرت پرسيدم: آيا در مورد امور حتمي هم بداء رخ مي دهد؟ فرمودند: آري. گفتم: مي ترسم در مورد خود حضرت مهدي(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدي(ع) وعدة الهي است و خداوند خلف وعده نمي كند.18
علّامه مجلسي، هم در بحارالانوار پس از نقل اين حديث اين
توضيح را اضافه كرده اند كه:
شايد محتوم، معاني مختلفي داشته باشد كه با توجه به اختلاف در تعاريف ممكن است در مورد برخي از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اينكه شايد منظور از بداء در مورد خصوصيات آن حادثة محتوم و حتمي باشد و نه اصل تحقّق آن، كه مثلاً پيش از زوال حكومت بني عباس سفياني جنبش هاي خويش را آغاز مي كند.19
اين فرضيه چندان قابل قبول نيست؛ زيرا در صورت پذيرفتن آن، چه فرقي بين حتمي و غير حتمي خواهد بود؟ مضاف بر اينكه روايت مورد بحث ما از حيث سند، ضعيف است.20 در ضمن نمي توان از آن همه حديث و روايتي كه به شدت بر حتمي بودن اين پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأكيد مي كنند، چشم پوشي كرد و به احاديث انگشت شماري از اين دسته تمسك نمود؛ چون ممكن است در شرايط خاصي (به فرض قوت و اعتبار سندي آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روي تقيه، چنين سخني بگويند.
عبدالملك بن اعين گويد: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدي(ع) گفتم: مي ترسم كه زود بيايند و سفياني نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفياني از حتمياتي است كه حتماً خواهد آمد.21
امور يا موقوفه اند يا حتميه كه سفياني از دستة حتمياتي است كه حتماً خواهد بود.22
يا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمياتي كه پيش از قيام حضرت مهدي(ع) خواهند بود اينهاست: شورش سفياني، فرو رفتن در بيداء، شهادت نفس زكيّه و منادي كه از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعين از امام باقر(ع) راجع به آيه:
ثمّ قضي اجلاً و اجلٌ مسمّي عنده؛24
مي پرسد. حضرت مي فرمايند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چيست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشيت الهي در رابطة آن جاري مي شود.
- اميدوارم كه سفياني جزء موقوف ها باشد.
- والله كه نه و از محتومات است. 25
3. بداء و قيام حضرت مهدي(ع)
ظهور حضرت حجت(ع) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند كه چنين واقعه اي در تمام طول تاريخ تا كنون اتفاق نيفتاده است و از آنجا كه « ان الله لا يخلف المعياد»26 و خداوند در وعدة خويش تخلف نمي كند، در آينده اي دور يا نزديك حتماً چنين اتفاقي خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اينكه در موارد بسياري رسول مكرم اسلام(ص) و معصومين(ع) شديداً تأكيد نموده اند كه:
حتي اگر از عمر هستي بيش از يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن قدر اين روز را طولاني مي كند كه حضرت مهدي(ع) ظهور كرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27
4. تعيين زمان ظهور حضرت مهدي(ع)
بسياري از روايات، ما را از توقيت (مشخص كردن زمان ظهور) يا تعيين محدودة زماني براي ظهور حضرت به شدت نهي كرده اند و شيعيان را امر كرده اند كه هر كه را چنين كرد تكذيب كنند و دروغ گو بشمارند؛ زيرا اين مطلب در زمرة اسرار الهي است و كسي آن را نمي داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر كسي وقتي از جانب ما براي ظهور حضرت مهدي(ع) نقل كرد، از تكذيب كردن او نترس! چرا كه ما براي احدي تعيين وقت نمي كنيم.28
وقتي فضيل از امام باقر(ع) مي پرسد كه آيا اين مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه مي فرمايند: «آنها كه وقت تعيين مي كنند دروغ مي گويند».29 يكي از ياران امام ششم(ع) به ايشان عرضه مي دارد: اين مسئله اي كه چشم انتظارش هستيم كي خواهد آمد؟ حضرت مي فرمايند:
اي مهزم! آنها كه وقت تعيين كنند دروغ مي گويند، آنها كه عجله كنند هلاك مي شوند و آنها كه تسليم امر خداوند باشند نجات مي يابند و به سوي ما باز مي گردند.30
آنگونه كه از احاديث برمي آيد، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموري است كه خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان كه خداوند تبارك و تعالي اراده كنند و شرايط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمين را از بركات وجودي آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.
البته نهي از تعيين وقت، شامل نشانه هاي حتمي ظهور نمي شود؛ چرا كه خود معصومين(ع) در اين موارد به فاصلة زماني ميان حدوث آن نشانة حتمي و ظهور حضرت اشاره كرده اند كه مثلاً از ابتداي شورش سفياني تا قيام حضرت بيش از 9 ماه طول نخواهد كشيد يا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زكيّه حضرت در مكه ظهور مي كنند. وليكن ديگر نشانه ها حداكثر به اين اشاره مي كنند كه ظهور آن وجود مقدس نزديك شده است و نه بيش از اين. چنانكه ديديم برخي از نشانه هاي ظهور قرن هاست كه اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. كه البته به جهت ايجاد اميد در دل شيعيان مبني بر نزديك شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قيام حضرت صاحب(ع) ياد كرده اند.
ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند كه ايشان بناست چه زماني قيام جهاني خويش را آغاز كنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خويش را براي آن روز مهيا و آماده مي كردند ـ كه به خيال خام و واهي خود ـ آن نور الهي را خاموش كنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفاني هم كه قرن ها با حدوث اين حادثة عظيم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به يأس و كسالت و خمودي مي شدند حال آنكه قرن هاست بسياري در انتظار آن يار غايب از نظر، ديده ها را خون بار كرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجيل در فرج ايشان برداشته اند و اميد دارند كه در زمرة ياران و ياوران ايشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم هاي ستمگران ربوده و هر صبح و شام از اين هراسناكند كه شايد آن عزيز مقتدر امروز ظهور كند و پايه هاي حكومت شيطاني شان را درهم شكند.
به اميد آنكه آن روز را ببينيم و از ياوران حضرتش باشيم. ان شاءالله.
—————————————————————————————-
پي نوشت ها :
1. سورة رعد(13)، آية 39.
2 . سورة زمر(39)، آية 48.
3 . سورة يوسف(12)، آية 35.
4 . سورة نساء (4)، آية 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آية 5.
6 . سورة زمر(39)، آية 48.
7 . سورة رعد(13)، آية 11.
8 . سورة بروج(85)، آيات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آية 39.
10. سورة انعام(6)، آية 2.
11. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص202.
13. كليني، اصول كافي، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علي بن حسين، التوحيد، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علي بن حسين، كمال الدين، ج2، ص650، طوسي، محمد بن حسن، الغيبة ص267، نعماني، همان، صص169 و 172؛ مجلسي، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، ص426؛صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقيه، محمد، السفياني و علامات الظهور، ص102.
16. عاملي، جعفر مرتضي، دراسته في علامات الظهور، ص60.
17. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص205، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رك: فقيه، محمد، همان، ص102.
21. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص203؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص176، صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آية 2.
25. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آية 9.
27. رك: شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص340، طبرسي، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسي، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص195، طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سيد حيدر، مصطفي، بشارةالاسلام، ص298، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.
30. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص198؛ طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سيد حيدر، مصطفي، همان، ص299؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.
منبع: ماهنامه موعود، شماره 79